سلام فاطمه
فاطمهی من
لحظهی رفتن تو ناگزیر است. چشم به آمدنت خواهم ماند.
------------------------------
بالاخره سال تحصیلی تموم شد. با همهی اتفاقاتش.
امسال گذاشتم که چیز دیگهای غیر از عشق من رو هدایت کنه، و آن نیروی بچهها بود که در نهایت به عشق ختم شد.
و این عشق چه بزرگ بود. عشق بچههای بهشت برای من یادگاری خوبی در دلم گذاشت. بچههای اول بهشت؛ فرشتههای امید بخشم بودند که سکان هدایت این عشق را به دست داشتند.
دلم برای بچههای شهید هم تنگ شده. اولین تجربه مدرسه دولتی برای من شیرین بود. بچههای جنت هم با همهی حال و هوای خاصشان که از حال و هوای من بسیار دور بود، درهای جدیدی به روی من باز کردند.
امسال نیک گذشت.
دلم برای بوسیدن تک تک شاگردهایم تنگ است.
یاد آن شعر زیبای قدیمی میافتم با آن صدای حزنآلود که اشک را میهمان چشمهای آدم میکند
مرا ببوس مرا ببوس
برای آخرین بار
ترا خدانگهدار
که میروم بسوی
سرنوشت
بهار ما گذشته
گذشته ها گذشته
منم به جستجوی سرنوشت
در
میان توفان
هم پیمان با قایقرانها
گذشته از جان باید بگذشت از
طوفانها
به نیمه شبها
دارم با یارم پیمانها
که برفروزم آتشها در
کوهستانها آه
شب سیه
سفر کنم
ز تیره راه
گذر کنم
نگه کن ای
گل من
سرشک غم به دامن
برای من میفکن
این آهنگ را با صدای حزنآلود گلنراقی از
اینجا گوش کنید.