سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که حساب نفس خود کرد سود برد ، و آن که از آن غافل ماند زیان دید ، و هر که ترسید ایمن شد و هر که پند گرفت بینا گردید . و آن که بینا شد فهمید و آن که فهمید دانش ورزید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :13
بازدید دیروز :2
کل بازدید :35131
تعداد کل یاداشته ها : 26
103/9/9
1:56 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خانوم کامپیوتر[6]
من یک معلم ساده هستم، همان معلم ساده ای که هیچ نقطه ندارد..................اگر خوش دارید هر جا نوشتم "فاطمه" اسم قشنگ خودتون رو بذارید و این نامه‌ها رو بخونید.

خبر مایه

سلام فاطمه، فاطمه‌ی من
آمده‌ام از پشت شهر غربت
از سال‌ها دوری و فراموشی
از دل ِ خاک متولد شدم.
فاطمه
   روزگار غریبی‌ست، تو می‌روی به جایی که
من نیستم، می‌ایستی روی همه‌ی این سال‌ها عشق، صدایت برایم بلند می‌شود به خاطر
چه؟
من برای تو نگرانم، برای دنیا و آخرتت.
                     و تو می‌پرسی: آخرت؟
دنیایم را به‌بین.
دلم برای تو می‌سوزد که این‌طور خوب فریب خورده‌ای...
برمی‌گردی به چشم‌های من، خیره، می‌گویی: کیک، ساندیس، سیب زمینی!
می‌گویم:‌ کیک؟ مگر چند است؟ 100 تومان، ساندیس
125 تومان.
تو می گویی جعبه جعبه می‌دادند! حالا بر فرض تو 4000 هزار تومان، 5000 هزار تومان!
نه اصلا 100 هزار تومان.
من با دو بچه یکی بغل، یکی همراه برویم کجای دنیا؟
به من کیک و ساندیس نرسید، اگر می‌رسید نی‌‌اش را ناله می‌کردم.
نی می زدم برایت
لای لالای لالای
گم کرده ای علت را، علت من از همه علت‌ها جداست، عشق اسطرلاب اسرار خداست.
من اگر قدمی بر می‌دارم برای خودم نیست. تو دور می‌خوری دور خودت می‌گویی پول من
برای من است نه غزه!
می‌گویم:  علت من عشق است دختر.
من به عشق ولی‌ام رفته‌ام تو به عشق چه؟
عشق ِ هر چه را داشته باشی با همو محشور می‌شوی.
به من ساندیس و کیک نرسید وگر نه
   نِی می‌گفتم
برایت
     نِی
شکایت کنم‌ها، نِی!
            بشنو از نی چون حکایت می کند
              از
جدایی‌ها شکایت می‌کند
تو می‌روی، جدا از من، منی که سال‌ها عشق تو را جرعه جرعه نوشیده‌ام، لحظه لحظه
نفس کشیده‌ام.
   خب من با عشق زنده‌گی
می‌کنم
             تو
چه؟
من برای عشق می‌می‌رم، کتک که کمترین است! مگر بارها کتک نخورده‌ام؟
آن شب یادت هست؟ تولدم بود، آمده بودم نجات تو، کتکش را هم خوردم. امروز هم کم از
کتک نداشت حرف‌های تو به من!
برای شما مرفهین چه اهمیت دارد که روستایی ِ روستازاده‌ای یک گونی سیب‌زمینی مجانی بخورد؟
برای تو که بابایت حقوق ماهیانه‌اش بالای دو میلیون است. چه اهمیت دارد یک بنده‌ی
خدایی مثل من که عشقش بیشتر از حقوق ماهیانه‌اش است، یک کیک و ساندیس مجانی بخورد؟
به کجای شما برمی‌خورد؟
مگر نمی‌گویی نه غزه، نه لبنان پولمان را بدهید برویم پی کارمان!
چقدر سرت را فرو می‌کنی در برف‌ها، بیا بالا، بالاتر را به‌بین، چیزی این بالاهاست
که آن پایین نیست و آن عشق است.

من به عشق ولی‌ای که خداوند حرفش را حکم قرار داده می‌می‌رم، کتک که چیزی نیست. من
به عشق علی (ع) و فاطمه (س) و حسین (ع) می‌می‌رم. به عشق اصل ولایت فقیه می‌می‌رم
که امام زمانم است. به عشق نایب ولی فقیه هم می‌می‌رم، به عشق رهبرم "سید علی
خامنه‌ای
".
کار ندارم به سیا
ست بی‌دین. سیاست من عین دیانت من است و حکم سیاسی ام را از زیارت
عاشورا می گیرم نه از سایت‌ها و خبرگزاری‌های غربی.

انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم(1)
اللهم رزقنی البرائه من اعدائکم(2)
در اتوبوس زیر نگاه مردم- وقتی که از بهشت بر می گشتم
--------------------------

(1)من در صلحم با کسی که با تو در صلح است و در جنگم با کسی که با تو در جنگ است.
(2)خداوندا روزی من کن دوری و برائت از دشمنانت را.


88/11/2::: 6:36 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ با این اوضاع جهان، به نظر شما جنگ آخرالزمان در حال شکل گیریه؟
+ آسمان بار امانت نتواست کشید /قرعه فال به نام من دیوانه زدند.